خودکشی در روانشناسی
خودکشی در روانشناسی را به ۴ قسمت تقسیم می کنیم :خودکشی از نوع اول خودکشی خودخواهانه یا فرد گرایانه است. اگر کمتر در جوامع مذهبی و سیاسی و خانواده های منسجم دیده می شود کاهش ارتباطات اجتماعی عامل مهمی در خودکشی می باشد دور افتادگی اجتماعی اینکه فرد در یک مکانی حضور نداشته باشد که راجع به ناامیدی اش صحبت کند و افراد دیگر به او بگویند ما هم مثل تو ناامید بودیم ولی الان از این مسیر عبور کردیم . افراد متعددی دیده شده که خانواده های انها با بقیه در تماس نیستند و از شهرستان به شهر های بزرگ می آمده و کسب و کاری راه انداخته اند اینها می توانند بچه هایی داشته باشند که با فشارهای متعددی روبرو بشوند که یکی از این فشارها همین است . پس کسی که می خواهد یک رشد مالی در زندگی اجتماعی خود داشته باشد باید حواسش به این باشد که در مسیر این رشد مالی و زندگی اجتماعی در شهر بزرگ مثل تهران دائما با خانواده اش که در شهرستان هستند در ارتباط باشد بچه ها را به آنجا بفرستد و به هیچ وجه روابط را قطع نکند این به عنوان یک زنگ خطر برای همه کسانی است که این مقاله را مطالعه میکنند.

خودکشی در روانشناسی
کسانی که وارد شهرهای دیگری می شوند فرزندانشان با فرهنگ دیگری بزرگ می شوند و نهایتا عیدها همدیگر را می بینند این موضوع نمی تواند در آن پایداری ایجاد کند و همچنین نمی تواند صمیمیت مابین خانواده را بوجود آورد مخصوصا برای فرزندان برای زوج هایی که دنبال هدف بزرگتری هستند و میخواهند روابط خود را مستحکم تر کنند دوستانی را انتخاب میکنند که با آنها در ارتباط باشند. اما در بعضی از مواقع روابط با دوستان پایدار نیست خیلی برایش زمان نمیگذاریم اما خانواده چیزی است که ما موظف هستیم که برایش وقت بگذاریم و همین باعث می شود که مثلا روز تعطیل به سمت خانواده برویم همین ارتباطات را گسترش داده و فرزندان هم می فهمند زمانی که هم خون هستند راحت تر با او ارتباط برقرار میکند. تا اینکه مثلا فردی با فرزند دوستان آشنا می شود. البته این فقط مختص افرادی است که شهرهای دیگر به تهران می آیند یا برعکس. این مختص افرادی است که حتی در شهر های خود زندگی نمیکنند و با افراد فامیل قهر هستند پس یکی از مسایل مهم را در اینجا مد نظر قرار دهید که روابط اجتماعی در سطح خانواده بسیار ارزشمند و مهم است. بارها مشاهده شده که فرد در حین خودکشی به دختر خاله اش پیام می دهد و از او خداحافظی می کند و هر چقدر تماس میگیرید جواب نمیدهد و دختر خاله اش خودش را سریع به او می رساند و دیده شده که به دوست پیام داده و او نمی داند که چگونه خودش را به فرد برساند چون تلفن شخص خاموش است و تلفن بقیه فامیل را ندارد افرادی که با فامیل قهر هستند می توانند به سمت خودکشی پیش بروند. بررسی خود کشی در روانشناسی با بررسی تمام این ابعاد صورت می گیرد.
دورافتادگی از خانواده
پس دورافتادگی از خانواده عامل خودکشی در روانشناسی است . فاصله از لحاظ تحصیلی و خانوادگی نیز عاملی برای خودکشی است بی نظام بودن خانواده نیز عاملی بر خودکشی است مثل خانواده ای که قوانین خاصی ندارد یعنی فرد احساس میکند که قانون خاصی در خانه حاکم نیست یکی از موارد دیگر در بحث خودکشی تاثیر بیش از حد روانی در جامعه نسبت به فرد است در جایی ذکر شده در بعضی از جمع های اجتماعی حضور نداشته باشیم اما در اینجا گفته می شود که عامل خودکشی می تواند در جمع های مضر اجتماعی نیز وجود داشته باشد .
موارد بسیاری باعث خودکشی هستند مانند :
- دفع ورشکستگی
- شروع ورشکستگی
- به یکباره ثروتمند شدن و برعکس
هیمن دلایل باعث ایجاد بحران های زیادی می شود که شخص فکر میکند ممکن است جامعه او را نمی پذیرد یا مدت زیادی طول بکشد که فرد را بپذیرد حال تصور کنید که شخص می خواهد فرزندش را وارد چنین کلونی کند و بقیه از طرز برخورد ما متوجه می شوند که شخص تازه وارد این جامعه شده است .
عدم ارزشمندی و نبود اعتقادات درونی
عدم ارزشمندی شخص نیز عاملی برای خودکشی است عدم ارزشمندی از عزت نفس می آید وقتی چیزی در زندگی ما ارزشمند است و ما افرادی را می بینیم که سمت خودکشی حرکت می کنند میگویند من میخواهم خودکشی کنم اما با خود عهد بستم با عنوان مثال 5 نفر زیر دست من نان میخورند من کارآفرین هستم و به افراد کمک میکنم باید بتوانم پول در بیارم و غیره پس ارزش های مختلف می تواند از خودکشی جلوگیری کند .
عامل دیگری که در خودکشی در روانشناسی مهم است عدم قاعده مندی در زندگی و نبودن اعتقادات درونی می باشد خودکشی قضا و قدری به این معنی است که محال است من از پدر و مادرم موفق تر شوم و بیشتر رشد کنم یا محال است بتوانم خانه و ماشین بخرم و غیره و قضا و قدر من این بوده و به این سمت کشیده شدم و این یک ناامیدی مطلق است خودکشی موفق در مردها بیشتر از زن ها است زن ها 3 برابر بیشتر از مردها اقدام به خودکشی میکنند . مردها تک رو هستند و کمترین میل را دارند که بیماری خود را قبول کنند اما خانم ها مشکلات خود را قبول میکنند 80% از خانم ها به مراکز درمانی مراجعه میکنند اما مردها 20 % .
خودکشی در روانشناسی و بحث خانواده
نبود خانواده محبوب ومهربان و بیش از حد مهربان نیز عاملی بر خودکشی است . خانواده محبوب یعنی مثلا فرزند در دانشگاهی قبول شده که با تهران یک روز فاصله دارد پدر و مادر میگویند ما خوشحالیم که مسیر زندگی ات را پیدا کردی و قدم بلندی را برای زندگی ات برداشتی برو به سلامت اگر کاری بود تماس بگیر در حد توان کنارت هستیم ولی قلب ما با توست تو باید در زندگی تجربه کنی چون به دنیا آمدی برای تجربه کردن تا در آینده موفق شوی . اما خانواده نامهربان یعنی حد و مرز مهربان بودن را از سر گذراندن بیش از حد مهربان هستند مثلا فرزند در دانشگاه در شهر دیگر قبول شده که با تهران یک روز و نیم فاصله دارد و خانواده بهم می ریزد و میگویند ما تو را بزرگ کردیم اجازه نمیدهیم از ما دور شوی اگر اتفاقی برایت بیفتد ما چکار کنیم و این باعث می شود فرزند نتواند رشد کند و اگر وارد شهر دیگری شود با عذاب وجدان زندگی کند و این می تواند از عوامل خودکشی در روانشناسی باشد.
اختلالات خلقی و خودکشی در روانشناسی
عامل دیگری که می تواند فرد را به سمت خودکشی ببرد اختلالات خلقی ، اختلالات پنیک و اضطراب و افسردگی است کنترل های تکانه ای و انفجاری و هیجان نیز می تواند عامل بروز خودکشی در روانشناسی باشد افراد مرزی و ضد اجتماعی نیز به این سمت حرکت می کنند .اقدامات قبلی با خودکشی پیش بینی قوی برای خودکشی های بعدی رقم می خورد به این معنی که افراد اقدامات قبلی برای خودکشی را انجام داده مثل نوشتن نامه و وصیت نامه و حلالیت گرفتن ، حساب های بانکی و خرج های خود را ضبط و ربط میکند بسیار ساکت شده است و دنبال وسیله ای خارج از عرف کاری اش می گردد. این عوامل در خودکشی بسیار مهم هستند اخیرا وقتی کسی را از دست می دهند ، مال و یا حتی حیوانی را از دست می دهند یا مورد سواستفاده جنسی قرار میگیرند وسایل خودکشی را خریداری میکنند گاهی محل زندگی یا تغییر شغل ایجاد شده و چندین مورد با هم فرد را دچار افسردگی کرده است . نظریه فروید در مورد خودکشی می گوید افرادی که خودکشی می کنند یک نفرت و خشم نسبت به خود دارند میل به مردن ، میل به کشتن . کال مننجر راجع به آن صحبت می کند که بنیان گذار آن است . اشتات ماین در بحث خودکشی هم مواردی را ذکر میکند که تمام افراد خودکشی کننده می خواهند بمیرند اما به همان اندازه هم تمایل به زنده ماندن دارند و بخشی از وجود فرد خودش تمایل دارد بکشد و پررنگ میکشد و دیگر کشی هم پررنگ است و حتی زمانی هم که میخواهد خودش را بکشد میگوید من میخواهم خودم را بکشم تا خرج درمان را برای خانواده ام متوفق کنم .
پشت خودکشی یک مفهوم عذاب است و این مفهوم یکی از مواردی است که باید حتما در خودکشی در روانشناسی مورد بحث قرار بگیرد فرد می تواند حتی یک خانواده معیوب نداشته باشد اما باز به سمت خودکشی کشیده می شود می تواند معتاد نباشد مشکل مالی نداشته باشد گاهی نوابغ بیشتر دست به خودکشی می زنند تا آدم های معمولی در جامعه به این دلیل افسرده ترن هستند چون توقع جامعه از آنها بیشتر است .و این چیز خیلی توقع برجسته ای است و زیاد در چشم هستند و کمتر از آنها انتظار خطا کردن می رود و فشار روحی آنها را بیشتر می کند .
فرمول نا امیدی به ۴ دسته تقسیم می شود
- فرد مسائل را درونی میکند
- مسائل درونی را پایدار میکند
- مسائل را درونی و پایدار میکند
- وقتی مسائل درونی و پایدار کرد خودش را بی کفایت میکند
مثلا مسئله را درونی میکند ماشین او را دزد می برد با خودش میگوید من پخمه به درد نخور هستم که ماشینم را دزدیدند و آن را پایدار می کند من اصولا اینجوری هستم که نمی توانم چیزی را نگه دارم و از چیزی محافظت کنم و بعد آن را همه گیر میکند حالا که ماشین را بردند نمیتوانم فرزندم را به مدرسه ببرم تا به موقع درس بخواند باید با مترو به مدرسه برود و افت تحصیلی پیدا می کند و اینکه کلا من فردی نا کارآمد و بدردنخور هستم که این عزت نفس پایین فرد را نشان می دهد . این ۴مورد می تواند به غیر از بحث خودکشی در روانشناسی و افرادی که دچار افسردگی و اضطراب هستند و دچار وسواس فکری و اعتماد به نفس پایین هستند با هم در بر می گیرد افرادی که دچار پنیک و فوبیا هستند افرادی که دچار احمال کاری هستند و کارهایشان را را عقب می اندازند فرمول نا امیدی است و این ۴مورد روی هم باعث تقویت ناامیدی می شود . همیشه در بحث روانشناسی گفته می شود که حتی اگر نتوانیم کلید خوشبختی را به مراجعه کننده بدهیم حداقل کلید بدبختی را به او نشان بدهیم که چگونه به آن سمت نرود .

خیلی از افراد از درون ناامید هستند اما ناامیدی را به سمت امید واری می برند و خود درونی آن ها قدرت خویشتن دارد و زمانی که می گوییم ناامیدی درون آنها فیلتری است که به آنها می گوید نا امید نباش .
چرخه خودکشی خودآگاهی از اینکه اوضاع خوب نیست من 20 ساله ام و هیچ پولی ندارم ببین همه چه دم و دستگاهی دارند اما من ندارم احساس آگاهی به بدبختی خشم افسردگی و بدبختی و حسادت را با خود می آورد و مقایسه هم همینطور به جای درست کردن موقعیت پول ندارم و سر کار بروم و خود و خانواده ام را بهره مند کند فقط ناله میکند . احساس فردی که خودکشی میکند میگوید دیگران بهتر از من هستند و دید تونلی دارد و همه چیز را به خودش می گیرد این فرد به این سمت حرکت نمیکند و سریع به کاهش آرامش روی می آورد اراده خودکشی را در خود می کشد و این چرخه را در بحث خودکشی کامل میکند. و کسی نیست که آنها را نسبت به این موضوع آرام کند. در آدم های سالم کلی طناب و فیلتر هست که نمیگذارند فرد سراغ خودکشی برود اما یک نظریه هست در مورد شرم و گناه .
شرم و سرافکندگی یکی از دلایل خودکشی در روانشناسی
غیر از ناامیدی شرم و سرافکندگی هم عاملی برای خودکشی است ولی احساس گناه عامل خودکشی نیست. شرم و سرافکندگی و سکس ناخواسته خودکشی به خاطر یک افتضاح و آبرو ریزی و به خاطر قوانین سفت و سخت جامعه و فاصله های اجتماعی و یا نبودن عطوفت در جامعه پدیده چش و هم چشمی و حسادت عواملی بر ریز فاکتور های خشم هستند پدیده ای که رنج را گسترش می دهد. احساس گناه را آموزش ندهیم و یاد بگیریم چگونه احساس گناه کنیم نبود آموزش های لازم مبحث شرم به این ترتیب است که من آدم منفی هستم پس خیلی آدم بدی هستم اما مبحث گناه این است که رفتار من بد است من ادم بدی نیستم من این رفتار اشتباه را دارم و … در گناه ، من آدم خوبی هستم اما در این قسمت زندگی درست عمل نکردم و سعی میکنم از دیگران یاد بگیرم و از دیگران دلجویی کنم و از این مسر عبور کنم اما بحث شرم به این صورت نیست کل وجود من پر از درد و خشم و رنج است در شرم فرد خود را آرام میکند و احساس درناک را در خود خفه میکند اما در احساس گناه دیگری را آرام میکند و احساس بهتری نسبت به خودش دارد در شرم ما وقیح تر و خشمگین تر می شویم چون بزرگترین گناه خود گناه نیست بزرگترین گناه دلیل آوردن و توجیه کردن گناه است فرد شرمگین برای خودش دلایلی می آورد و با این دلایل خود را آرام میکند و زمانی که ارام میشود و این رفتار را حق خودش میداند . و با این نوع رفتار وارد اجتماع می شود و اجتماع دیگر پذیرای او نیست زیرا این رفتار را پس می زند خشم او زیاد می شود اما شخصی که احساس گناه دارد این رفتار را نمی پذیرد و در صدد رفع ان است و اگر مجدد وارد جامعه شود وقتی جامعه رفتار مناسب را از او ببیند او را جذب می کند و بهتر از شرم است چون هویت فرد را زیر سوال نمی برد .
در آینده بحث شرم هویت فرد را زیر سوال می برد چند بار بخواهد توجیه کند که اشکالی ندارد و آرام آرام جامعه از او دور می شود افسردگی استرس در فردی که شرمگین است خیلی بیشتر است مثلا می گوید من اینقدر عوضی و بدبختم که نمیتوانم درست رانندگی کنم اما فردی که احساس گناه دارد می گوید من ادم بدی نیستم و الان رانندگی ام مشکل دارد و آن را درست می کنم افرادی که به سمت احساس گناه می روند به این ترتیب هستن که می گویند من نمیتوانم محیط را کنترل کنم اما می توانم احساسات خود را ببین و آنها را مدیرت کنم احساس شکست چیزی است که همه ما داریم و راهی برای فرار نیست فقط راهی برای جبران هست اما کسی که شرم دارد می گوید راهی برای فرار و به عقب انداختن و با آن فکر نکردن هست . در این نوشته بر این بودیم تا درباره ی دلایل خودکشی در روانشناسی صحبت هایی ارائه دهیم.