روانشناسی و بیکاری
به طور معمول افرادی که همواره عادت به انجام منظم فعالیت های مختلف داشته اند، در هنگام مواجهه با بیکاری طولانی مدت دچار افسردگی می شوند. افسردگی ناشی از بیکاری امروز پدیده ای آشنا است که در سراسر دنیا که گریبان گیر افراد زیادی شده است. اما این افسردگی به دلیل بیکاری اتفاق می افتد و روانشناسی و بیکاری را به یکدیگر ارتباط می دهد. به این ترتیب در جلسات مشاوره ی روانشناسی که در رابطه با بیکاری و افسردگی ناشی از آن صورت می گیرد، بحث هایی در رابطه با روش های درمان افسردگی ناشی از بیکاری مطرح می شود. بسیاری از ما این واقعیت را می دانیم که افسردگی یکی از شایع ترین بیماری های روانی در جامعه ی امروز ماست. در واقع افسردگی در زمینه های گوناگون و به دلایل مختلفی بروز پیدا می کند که یکی از آنها نیز بیکاری افراد می باشد. افسردگی بیکاری در جامعه ی امروز ما نیز وجود دارد و می تواند در رده های سنی مختلف بروز پیدا کند. در اینجا می خواهیم با بررسی روانشناسی و بیکاری و بررسی افسردگی بیکاری، به دلایل بروز این معضل بپردازیم. به طور معمول انسان ها با کار کردن احساس مفید بودن و مثبتی را تجربه می کنند. وقتی که فرد یک مسئولیت شغلی را برعهده می گیرد که برای او منجر به کسب درآمد می شود، به دلیل استقلال مالی که به دست می آورد احساس آرامش بیشتری پیدا می کند. در نتیجه وقتی فرد بیکار می شود در زمان بیکاری خود احساس های ناخوشایندی را تجربه می کند. روانشناسان به این نوع افسردگی و توصیف حال چنین افرادی، افسردگی بیکاری می گویند. دلایل بروز افسردگی بعد از بیکار شدن می تواند متعدد باشد. برخی از افراد به دلایل مادی بسیار تحت فشار قرار می گیرند و در تامین خود و احتمالا افراد دیگری که مسئولیت تامین زندگی شان را برعهده دارند دچار مشکل جدی می شوند. اما همیشه هم صرفا بحث کسب درآمد و بی پولی نیست؛ برخی از افراد صرفا نمی توانند بیکار بمانند و این امر برایشان آزار دهنده است زیرا احساس بیهودگی می کنند.
فشار های اقتصادی
شرایط بیکاری و فشارهای اقتصادی می تواند افراد را از نظر روحی تحت فشار قرار دهد. تداوم این فشارهای روحی می تواند حتی به مشکلات بیشتری برای فرد و خانواده اش منجر شود. روانشناسی و بیکاری در هنگام بروز افسردگی ناشی از بیکاری در کنار هم قرار می گیرند. وقتی افراد نمی توانند دلایل بروز افسردگی در خود را شناسایی کنند تا آنها را درمان کرده و از بین ببرند، اثرات مخرب بیکاری در زندگی آنها بروز پیدا می کند. واکنش افراد در مقابل افسردگی ناشی از بیکاری می تواند متفاوت باشد و این بسته به قدرت شخصیتی هر فرد دارد. اما معمولا یکی از اولین علائمی که بعد از بیکار شدن در یک فرد رخ میدهد احساس افسردگی و ناراحتی است. زیرا در این حالت فرد با نگاه به آینده احساس ترس می کند و به نوعی حس عدم امنیت دارد. وقتی فرد بیکار مسئولیت افراد دیگری همچون همسر و فرزندان، و یا والدین و خواهر و برادرهای خود را داشته باشد، این احساس افسردگی می تواند شدیدتر باشد. بیکاری در افراد موجب احساس دلخوری و بروز استرس های پنهانی می شود. همین امر موجب احساس ناراحتی و اندوه و بی خوابی یا بد خوابی می شود. زیرا وقتی فرد مدام در حال فکر کردن به بیکاری و مشکلات ناشی از آن است، طبیعی است که نمی تواند درست بخوابد و در نتیجه ی همین بی خوابی حتی ممکن است دچار بی اشتهایی عصبی شدید بشود. با بروز این تغییرات منفی در روند زندگی روزمره برخی از افراد دچار عصبانیت و پرخاشگری نسبت به اطرافیان خود می شوند.