خطاهای شناختی در روانشناسی
از جمله مباحث مهم در حوزه مدیریت و روانشناسی خطاهای شناختی می باشد . در زمان تحلیل و تفسیر و قضاوت خطاهای شناختی در مورد رویدادها انجام میدهیم در مورد ها ما را گرفتار کرده و باعث ناتوانی ما در ارزیابی شرایط درست خواهد شد .تمامی این خطاهای شناختی در طول زمان با زندگی در روی کره خاکی در مغز ما گرد آوری مش شود برخی از آنها برای تداوم زندگی و بقاء ما لازم و ضروری هستند باعث سریع فکر کردن و تصمیم گیری بهتر می شوند و گاهی هزینه های نیز خواهد داشت . خطاهای شناختی در روانشناسی ، همراه قدیمی انسان هستند که معایب آن گاها برای انسان دردسر ساز است . رایج ترین خطاهای شناختی سو گیری شناختی و تحریف های شناختی هستند. برخی از خطاهای شناختی از نوع سوگیری عبارتند از اعتماد به نفس بیش از حد ،خطای تایید خود،تمرکز بر آخرین اطلاعات،اثر لنگر انداختن ،خطای تمرکز بر اطلاعات در دسترس ،اجتناب از تعارض شناختی ، تفکر کلیشه ای یا استریوتایپ .
تحریف شناختی
واقعیت در تحریف شناختی جور دیگری درک می شودد و معمولا مغز انسان را وادار میکند تا چیزی را که حقیقت ندارد باور کند که این مورد گاهی برای حفاضت از فرد در مقابل افکار و احساسات منفی بوجود می آید. برخی از انواع تحریف های شناختی عبارتند از تفکر همه یا هیچ ، تعمیم دادن ، بایدها ، درس جبر محیطی در گفتگو، برچسب گذاری بر روی خود و دیگران ، بزرگنمایی و کوچکنمایی ، حذف رویدادها و اطلاعات مثبت ، پریدن به نتیجه بدون طی شدن مسیر ، شخصی کردن و به خودگرفتن ،ذهن خوانی ،خطای هاله ای .
سوگیری شناختی
مغز انسان در مورد برخی مسائل باورهایی دارد و با تصمیم گیری آن را جهت دار می کند سوگیری سرعت تصمیم گیری را بالا برده ولی معمولا این سرعت زیاد باعث کم شدن دقت می شود و سوگیریها در دوران کودکی در فرد بوجود آمده و همراه او می شوند مانند کودکی که مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته است و این باعث می شود باور بیاعتمادی در او شکل بگیرد و تا بزرگسالی همراه او بیاید و باعث شود به این باور برسد که تمام نسان ها غیر قابل اعتماد هستند.

اهمیت شناخت و درک خطاهای شناختی در روانشناسی
خطاهای شناختی معمولادر تصمیم گیری و قضاوت افراد در موقعیتها تأثیر گذار هستند و بررسی این خطاها در دیدگاه شناختی رفتاری انجام می شود . با توجه به این نظر از اهداف مغز از خطاهای شناختی این است که به تصمیم گیری سریع و خوب و همچنین دور کردن افراد از خطرات و آسیبهای روانی مثل اضطراب می شود کمک می کند . این خطاهای بر روی روابط زناشویی، موقعیت شغلی، سبک زندگی و تعداد دیگری از ابعاد زندگی فرد اثرات مخربی خواهد گذاشت اما با آگاهی داشتن نسبت به آنها می توان در برخورد با موقعیتهای روزانه تصمیم بهتری گرفته شود .در جلسات مشاوره درمانی رفتاری شناختی این خطاها و تاثیرات آن به مراجعه کننده معرفی شده و بعد آن را در ذهن ریشه کن می کنیم این دیدگاه می گوید بیشتر مشکلات و اسیب های روانی در طرز فکر افراد است .
انواع تحریفات شناختی
۱- تفکر همه یا هیچ از انواع خطاهای شناختی
در این تحریف افرد برای هر پدیدهای دو حالت در نظر میگیرند مثلا میگویند آره یا نه، همه یا هیچ، اول یا آخر، پیروزی یا شکست، سیاه یا سفید، این خطاها باعث می شوند فرد انعطاف پذیری خود را از دست بدهد و باعث بوجود آمدن مسائل و مشکلاتی خواهد برای مثال این خطای شناختی ، دانشجویی را در نظر بگیرید که همیشه در امتحانات خود نمره کامل گرفته اما الان که 16 شده خودش را فردی شکست خورده میداند و یا مانند فردی که فکر میکند اگر در حرفهی موسیقی استاد نشود باید آن را ترک کند.
۲-تعمیم افراطی
افرد موضوع مربوط به یک موقعیت را به بقیه موقعیتها گسترش میدهد. مثلا اگر کسی یک بار از خوردن یک غذا مسموم بشود همیشه از خوردن آن غذا دوری میکند. مثلا حادثه ای منفی را در یک بخش از زندگی به تمام بخشهای دیگر زندگی تعمیم داده و با این کار تنها نتیجه ای که دارد این است که احساس بدبختی و ناراحتی در ما شدت افراطی پیدا می کند این خطاهای شناختی در روانشناسی که خطای شناختی تعمیم افراطی یا مبالغه آمیز نام گرفته گاهی میتواند باعث ایجاد افسردگی یا اختلال در رابطه ها گردد.
۳- نتیجه گیری سریع از انواع خطاهای شناختی
در برخی موارد افراد بدون شواهد در باره مسئله ای نتیجه گیری کرده و تصورشان این است نتیجهای که گرفتهاند کاملا صحیح می باشد . مثلا اگر یک فرد درباره یک موضوعی افکاری منفی داشت و بر اساس آن نتیجه گرفت همان را تنها نتیجه قطعی آن موضوع می داند .
۴-فاجعه انگاری
در فاجعه نگاری فرد انتظار پیامد بدی را برای وقوع حادثهای ناگوار دارد تمام اتفاقات را بزرگ نمایی می کند و یا توانایی خود را کوچک نمایی مثلا می گوید اگر شکست بخورم میمیرم و فکر میکند توانایی ندارد با هیچ حادثه ای مقابله کند.
۵- شخصی کردن از انواع خطاهای شناختی در روانشناسی
در شخصی کردن افراد همه چیز را به خودش مربوط دانسته و خود را با دیگران مقایسه میکندبه عنوان مثال اگردوستش در مورد مسئلهای دیگر چیزی بگوید او فکر میکند دوستش درمورد او صحبت میکند و به شکل نامربوطی توانایی دیگران را با خودش مقایسه میکند .
۶- بایدها
لیستی از باید ها و نباید ها در زندگی افراد وجود دارد و این بایدها زمانی به خطاهای شناختی در روانشناسی تبدیل می شوند که افراد آنها را رعایت نمیکنند و این موضوع انها را خشمگین کرده و اگر خودشان آنها را رعایت نکند احساس گناه میکنند . به عنوان مثال فرد میگوید به فلان شخص خوبی کرده بنابراین او هم باید جوابش را با خوبی بدهد و بیاحترامی نکند این باید ها در بسیاری از موقع حقیقت ندارد چون میشود به کسی خوبی کرد و او به شما بیاحترامی کند .
۷– استدلال احساسی
ما همیشه مطمعن هستیم هر چیزی که احساس میکنیم درست است. مثلا اگر کسی که نسبت به یک برنامه تفریحی احساس کسل شدن میکند فکر میکند برای همه کسل کننده است. بدون اینکه یقین داشته باشد فکر میکند واقعیت همان چیزی است که احساس منفی اش می گوید مثلا میگوید دلم گواهی نداد یا چون احساس میکنم آدم بدی هستم حتماً بد هستم، احساس گناه میکند چون فکر میکند کار بدی کرده است احساس شکست میکند .این مورد از خطاهای شناختی را در افرد افسرده بیشتر میبینیم افراد دائما احساس غم دارند و مطمعن هستند هیچ چیز درست نشده و هیچ موفقیتی به دست نمی آورند.
۸– برچسب زنی
گاهی اوقات ممکن است افراد خود یا دیگران را به خاطر داشتن یک ویژگی یا نکته منفی به صورت کلی با کلا با برچسبهای منفی بشناسند. به عنوان مثال اگر کسی مقدار کمی احساس ناراحتی کند خودش را افسرده می داند .
۹- جبر محیطی در گفتگو
نا آشنایی در باره جبر محیطی موردی است معمولی چون در گفتگو های روزانه از آن استفاده نمیکنیم اما این مفهوم در بیشتر گفتگو های روزانه ما پنهان شده است .ما با استفاده از جبر محیطی ناخودآگاه کوشش میکنیم تا زنگی را آسان تر و بار مسئولیت را سبک تر کنیم و همیشه کمترین سهم را در مسئولیت انتخاب و تصمیم گیری برعهده داریم . مثلا یک سری از کارها هست که باید انجامش بدهیم و مهم نیست که دوست داشته باشیم یا نه، یا مثلا صبح قبل از اینکه از اتاق بیرون بیایم باید اتاق را تمیز کنم ، یا اینکه همه دوستانم سیگاری بودند. من هم سیگاری شدم، کار کردن رو دوست ندارم اما چکار کنم بچهها در خانه منتظر هستند باید براشون یک لقمه نان آورد. یا چاره ای نیست باید این زندگی را ادامه داد .
۱۰- درشت نمایی و کوچک نمایی از خطاهای شناختی در روانشناسی
در درشت نمایی و کوچک نمایی به عنوان یکی از خطاهای شناختی فرد از یک طرف از اهمیت مسایل و شدت اشتباهات خودش را کوچک جلوه می دهد و از طرف دیگربرعکس عمل میکند ، سعی میکند جنبه های مثبت زندگی را کم اهمیت تر از آنچه هست نشان دهد و به خاطر اعتماد به نفس پاییناگر خطایی مرتکب شوند این خطا را بسیار پررنگ تر از حد واقعی میبینند مثلا فردی دوست قدیمی اش را دیده و سلام میگوید و دوستش مثل همیشه به او سلام نمیکند و سلمش گرم نیست فرد ناراحت میشود و این مسئله را یک فاجعه می داند اما شاید دلایل بسیاری برای یک برخورد سرد وجود داشته باشد و لازم نباشد فرد ساعت ها و گاهی روزها ذهن خود را درگیر این موضوع کند .
۱۱- شخصی سازی و سرزنش
در شخصی سازی و سرزنش افراد خودشان را بی دلیل مسئول حوادثی میدانند که به هیچ عنوان امکان کنترلی بر روی آن نداشته اند . به عنوان مثال خانمی از معلم فرزندش میشنود که فرزندش در مدرسه خوب درس نمی خواند و با خودش می گوید مشخص است که من مادر بدی هستم . این شخصی سازی ها به احساس گناه ، خجالت و نا شایسته بودن منجر می شود
۱۲- حذف رویدادها و اطلاعات مثبت
در این خطای شناختی فرد دارای تفکر غیر منطقی است و اصلا به جنبه های مثبت زندگی اش توجهی ندارد و دائما به جنبه های منفی آن فکر میکند و اصرار دارد تجربهد های مثبت خود را نادیده و بی اهمیت جلوه دهد .
۱۳- نتیجه گیری شتابزده
در نتیجه گیری شتابزده فرد بدون داشتن زمینه مجکم نتیجه گیری شتابزده انجام میدهد
۱۴- ذهن خوانی
در ذهن خوانی بدون اینکه بررسی کند به این نتیجه می رسد که در مود او منفی فکر میکنند مثلا . پیشگویی یا پیش بینی میکند که همه چیز بر خلاف میلش در جریان است بی آنکه بررسی کند آیه یاس میخواند. در ذهن خودش ذهن دیگران را می خواند و می گوید من میدانم آنها در مورد من چه فکری می کنند او فکر میکند که من یک بازنده هستم .
۱۵- تفکر دو قطبیدر خطاهای شناختی در روانشناسی
تمام اتفاقات یا افراد برای او یا همه هستند یا هیچ مثلا با خود میگوید هیچ کس مرا دوست ندارد و یا انجام این کار وقت تلف کردن بود در این رفتا قانون همه یا هیچ حاکم بوده و فرد رفتارها، فکرها، موفقیت ها ، و کلا هر موضوعی را یا سفیدمیبیند یا سیاه .. مثلا میگوید یا باید یک ماشین بسیار عالی و گران قیمت داشته باشم یا اصلا هیچ ماشینی نمی خواهم . این تفکرات در تمام قسمت های زندگی وجود دارد .
۱۶- تمرکز بر قضاوت یا قضاوت گرایی و خطاهای شناختی در روانشناسی
شخص خودش و دیگران را با توجه به اتفاقات خوب و بد ارزیابی میکند و به صورت تاکیدی و توصیفی بر اساس استاندارد هایی که دارد ارزیابی میکند . مثلا میگوید من در دانشگاه خوب درس نخواندم ، اگر این ورزش را ادامه ندهم عملکرد خوبی نداشته ام .
۱۷-فيلترگذاری منفی
در فیلتر گذاری منفی به عنوان یکی دیگر از خطاهای شناختی در روانشناسی افراد فقط بر جنبه هاي منفي تمرکز دارند و گاهی به جنبه های مثبت توجه می کنند مثلا با خود می گوید چند نفر هستند که دوستم ندارند این افراد تحت تاثیر حوادث منفی همه چیز را تیره و تار می بینند. و همه را فراموش می کنند
۱۸- خطای هاله ای
خطای هاله ای، یک خطای شناختی است که در آن فرد یک ویژگی مشخص از انسان، شی یا هر چیز دیگری را مبنایی برای قضاوت کلی آن قرار می دهد .مثلا فرض کنید شما مدیر یک شرکت هستید و می خواهید یک فرد مسلط و ماهر استخدام کنید در زمان مصاحبه فقط بخاطر آراسته بودن فرد ، اشتباه میکنید و شرکت دچار خسارت های مالی زیادی می شود و یا مثلا همسرتان را تنها بخاطر یک ویژگی متمایز (ثروتمند بودن، معروف بودن و غیره انتخاب میکنید و فکر میکنید که دیگر خوشبختی تان کامل شده است اما این اتفاق نمی افتد و به دلیل انتخاب نادرست و اشتباه آسیب های زیادی می بینید.